تضارب حقایق پنهان و واقعیت های آشکار

... حقایق، گاه در سایه کدر واقعیت ها گم می شوند. بصیرت، ابزار تشخیص و تفکیک است

تضارب حقایق پنهان و واقعیت های آشکار

... حقایق، گاه در سایه کدر واقعیت ها گم می شوند. بصیرت، ابزار تشخیص و تفکیک است

تضارب حقایق پنهان و واقعیت های آشکار

درود بر قائدی که گرچه یک حقیقت بود اما واقعیت هم داشت.
------------------------------------------
زمان به ما آموخته است که هر آنچه می بینیم نه حقیقت، بلکه واقعیتی است که ممکن است هیچ رنگی از حقیقت نداشته باشد.

هدف، برداشتن نقاب واقعیت از روی چهره حقیقت است.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

دو مفهوم ولی فقیه و شهید چگونه تخریب می شوند

سه شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۵ ب.ظ

گاهی اوقات برخی از استدلال ها را که می نگری صغری و کبرای صحیحی دارند و به نظر درست می آیند و صد البته در نتیجه هم که بدست می آید، درست است. شکی نیست که منظور و غایت کلام هم در همان لحظه درست است؛ اما کافیست که کمی به دورنمای آن و دیگر نتایجی که شخص می خواهد از آن کلام بهره بگیرد دقت شود.

باب شده است که از حرف حق اراده باطل شود. در طول تاریخ اسلام بارها این نکته وجود داشته است و همواره دشمنان از ساده لوحان و بی بصیرت ها کمال استفاده را برده اند.

دو نمونه جالب ذکر می کنم، یکی در مورد ولی فقیه و دیگری در مورد شهید.

جالب است؛ هر دو هیچ ارتباط ظاهری با هم ندارند اما نحوه استدلال را که بررسی کنیم معلوم می شود که این استنتاج در همه جا کاربرد پیدا می کند.

برخی ها که آنها را خوب می شناسیم، میخواهند عظمت ولایت فقیه را بگویند، شروع به تمجید از آن می کنند و می گویند ولی فقیه، ولایت رسول الله (ص) را دارد و در همه شئون اجتماعی وسیاسی اسلام به مانند ایشان عمل می کند. اما در پایان کلامشان جمله ای را بکار می برند که با آن قسمت کار دارم. آن جمله این است که همه اینها هست اما خوب ولی فقیه معصوم نیست و ممکن است اشتباه کند که به مانند هر انسان غیر معومی خطا می کند! می دانیم و از بدیهیات است که ولی فقیه معصوم نیست و کسی هم منکر آن نیست. اما چرا باید در این قسمت از کلام این جمله اضافه شود؟ چه منظوری در پس این عبارات نهفته است؟

ساده و روشن است؛ می خواهند عظمت آن تعبیرات بلند را در نظر شنونده پایین بیاورند و در زمانی که ولی فقیه دستوری می دهد و این حضرات نمی پذیرند و خود را بزرگ و عالم فرض می کنند، بگویند که این از مصادیق همان است که ولی فقیه معصوم نبود و اشتباه می کند و امر مولا را تحت الشعاع خود قرار دهند و به همین سادگی اجازه انتقاد و عدم پذیرش کلام ولی را صادر کنند. همین می شود که رئیس جمهور انتقاد از برخی از نهادها را فعلا دشوار می داند. در صورتیکه کسی که به این مقام می رسد به مقام عصمت هم نزدیک شده و در مدار آن قرار گرفته است. در ریاضیات خوانده ایم، شاید صفر نشده است اما میل به صفر دارد و در محاسبات، صفر لحاظ می شود. این ترفندی است که برای انتقاد و نقض دستور ولی فقیه برای خود درست کرده اند. همین مقدار توضیح کافیست.

اما در مورد شهادت؛ زمانیکه برخی وعاظ و سخنوران -که برخی آگاهانه و برخی از روی سادگی- در عظمت شهادت و جهاد سخنرانی می کنند، پس از آن همه ستایش، مسئله عدم پذیرش حق الناس از شهید را مطرح می کنند. جای تعجب است که چرا اینجا؟؟ کسی که بشنود که شهادتش با حق الناس کان لم یکن است و در قیامت گرفتار می شود، دیگر با چه رغبتی به معرکه جهاد و شهادت می شتابد؛ برخی از این آقایان برای اینکه تیر خلاص هم بزنند، داستان شخصی که در زمان رسول خدا (ص) به شهادت می رسد و دم بهشت گرفتار می شود را می گویند.

از بررسی سندی و محتوایی این روایات که بگذریم، باید پرسید چه ضرورتی در بیان این مسئله همراه با عظمت جهاد و شهادت وجود دارد؟ یعنی اگر کسی در زمانی که موقعیت دفاع و جهاد بوجود می آید حق الناس بگردنش باشد، نباید بجنگد؟ آیا خداوند نمی تواند بابی را برای این مجاهد برای جبران خطایش باز کند؟ مگر شهیدان زنده نیستد؟ این حی، می تواند این مشکلات را برطرف کند؟

اگر سخنرانی قصد دارد که این مسائل را مطرح کند باید در زمان و مکان خودش بگوید. در همه جای دین این نکته ها وجود دارد و باید بر اساس حقیقت و بر اساس بصیرت عمل نمود.

  • حسین حاتمی

شهید

ولی فقیه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی