عوام و خواص در برهه های حساس نظام
چرا خواص در یک جامعه تأثیرگذار هستند؟
بررسی و شناخت نوع آگاهی ها و ادراکات مردم و نیز عمل آنها در قبال حکومت می تواند در شناخت نوع گرایشات آنها موثر باشد.
انسان ها در جامعه و در مواجهه با پدیده های سیاسی – اجتماعی به سه دسته کلی تقسیم می شوند:
1- عوام : بدنه اصلی یک جامعه را شکل می دهند. بیشترین تأثیر در تحولات جامعه و جابجایی قدرت از آنها ناشی می شود. عوام نه به معنی نادان ، بلکه به کسانی اطلاق می شود که دسترسیشان به اطلاعات محدود بوده ولی بخصوص در جامعه اسلامی ما از قوت قلب بالایی برخوردار هستند.
2- خواص : در جامعه به عنوان هادیان جامعه و تأمین کننده نیازهای فکری جامعه شناخته می شوند. می توان گفت که با اشتباه کردن این سطح ، بدنه جامعه هم به راه خطا خواهند رفت. البته باید در تحلیل و تجزیه خواص گفت که آنها به دو دسته تقسیم می شوند: الف – خواص متصل به حاکمیت. ب- خواص متصل به عوام.
3- خواص خاص (حاکمان و سیاستمداران) : طبقه ای کوچکی از جامعه هستند که اداره امور مردم را بر عهده دارند و سرنوشت یک ملت در دست آنهاست.
مردم به تناسب ارزشها و گرایشات درونی و خانوادگی که دارند، از طبقه خواص جامعه افرادی را عهده دار امور میانی که تأمین کننده نیازهای روزمره آنهاست، نموده و اهداف میان مدت نظام خود را از آنها طلب کرده و نیز برای شناخت حاکمان و سیاستمداران از طبقه خواص جامعه بهره می گیرند و یا ممکن است از همان طبق خواص، حاکمان را برگزینند. به همین دلیل است که خواص هر جامعه ای نقش تعیین کننده ای در جهت گیری ها و صلاح و فساد جوامه دارند.
وضعیت تناسبات خواص و عوام در گلوگاه های جامعه
باید دانست که مردم کشور ما در امری نادر با عبور از خواص جامعه و با درک عمیق از مقام خمینی کبیر (ره) ، از ایشان -که خود از خواص صرف نظر کرده بود- به عنوان رهبر و راهنما حمایت کرده و موجبات تغییر رژیم طاغوت را فراهم کردند.
اما سوال اینجاست که مردم ما که با این درک عمیق و با توجه به هدایت خاصه توانستند رهبر و مقتدا را تشخیص دهند و در مرحله دوم او را به عنوان ولی مطلق خود انتخاب کنند:
- چرا در ابتدای حیات نظام ، بنی صدر را به عنوان رئیس جمهور پذیرفتند و نقش خواص در این انتخاب چه بود؟
- چرا در انتخابات ریاست جمهوری 76 مسیر را به مدت 8 سال گم کردند و تمامی نهادهای اجرایی و قانون گذاری را در اختیار کسانی گذاشتند که هیچ تناسبی با اهداف و آرمان های آنها نداشتند؟
و یا از سوی دیگر، طبقه خواص آن دوران چگونه توانستند مردم را به مدت 8 سال در بیراهه نگاه دارند؟
سوالات بیشمارند و جوابها کم .
شاید پاسخ به این سوال در نگاه اول بسیار سهل و ممتنع باشد اما برای جوابهای آسان آن، سوالات متعددی پیش می آید که بحث را پیچیده تر می کند.
بررسی ابعاد و زوایای این ماجرا می تواند کمک زیادی در شناخت روحیات و خلقیات مردم داشته باشد؛ و یا به عبارت دیگر با این بررسی می توان فهمید که خواص خائن و یا نادان چگونه می توانند مردم را منحرف کنند و خواص دلسوز و متعهد چگونه می توانند مردم را به کمال اهداف خود برسانند و در انتها به این مفهوم می رسیم که ابزارهای کنترل روح و فکر مردم چیست و چگونه می توان مردم را سمتی رهنمون کرد.
شاید پیگیری این مطالب زمان زیادی بخواهد و شاید برای القای صحیح آن کمی عمیق تر و جزئی تر مسائل را بررسی کرد. قطعا ریز شدن در این موضوع مجال دیگری را می طلبد.